[سیره عملی اهل بیت علیهم السلام: حضرت امام حسین علیه السلام - مبارزات امام عليه السلام با معاويه و يزيد - صفحه۴۴]
عتبه شخصي به محضر حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرستاد تا بگويد: كه خليفه تو را امر ميكند تا با او بيعت كني.
«فَقال الحسين عليه السلام يا عُتبَةُ قد عَلِمتَ انا أهل البَيتِ الكَرامَةِ و مَعدِنُ الرِّسالَةِ و أعلامُ الحقِّ الَّذينَ أوعَهُ اللهُ عزَّوجلَّ قلوبَنا و انطَقَ بِهِ السِنَتنا، فَنَطَقتُ باذنِ اللهِ عزَّوجلَّ و لَقَد سَمِعتُ جدّي رَسوُلُ الله صلي الله عليه و آله و سلم يَقوُلُ: اِنَّ الخِلافَةَ مُحرمَةٌ علي وُلدِ أبي سُفيانَ و كيفَ أبايع أهل بيتٍ قد قالَ فيهِم رسولِ اللهِ هذا».
امام حسين عليه السلام وقتي وارد مجلس عتبه شد فرمود: اي عتبه تو خوب ميداني كه ما اهل بيت كرامت و معدن رسالت و نشانههاي حق هستيم. همان اهل بيتي كه خداوند عزوجل دلهايمان را براي پذيرش حق و حقيقت گشاده كرد و با ياري خود زبانمان را گويا ساخت. از جدم رسول الله شنيدم كه ميفرمود: خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است پس چگونه اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با كساني كه آن حضرت دربارة آنها چنين فرموده بيعت كنند.
همينكه عتبه اين سخنان را از حضرت حسين عليه السلام شنيد فوراً كاتب را احضار كرد و گفت بنويس براي يزيد كه:
«فإنَّ الحسينَ بنِ علي ليسَ يَري لكَ خلافَة و لا بيعَةَ فرأيكَ في أمرِهِ و السَّلامُ».
ص: ۴۵
حسين بن علي ترا خليفه نمي داند و بيعت هم نمي كند رأي و حكم شما در اين باره چيست؟
نامه به دست يزيد لعنة الله عليه رسيد او بي درنگ در پاسخ نوشت:
«اَما بعدُ فاذا أتاكَ كِتابي هذا فَعَجِّل عليَّ بِجوابِهِ و بَيِّن لي في كِتابِكَ كلّ مَن في طاعتي، أو خرَجَ عنها، و ليكن مَعَ الجوابِ رأس الحسينِ بن عليِ».
امّا بعد همينكه نامه من به دست تو رسيد در جواب آن شتاب كن و فوراً برايم بنويس كه چه كساني با من بيعت كرده و اطاعتم ميكنند و چه كساني از فرمان من خارج شده اند و اما جواب تو دربارة حسين بن علي، سر او را بريده برايم ميفرستي!
اين خبر به گوش اباعبدالله الحسين عليه السلام رسيد امام عليه السلام تصميم به خارج شدن از مدينه و حركت به سوي مكه گرفت. او در پاسخ حاكم مدينه فرمود:
«إنالله وإنا إليه راجعُونَ وَ عَلى الأسلامِ السَّلام إذا بُلِيَتِ الأُمُّة بِراعٍ مِثلَ يزيد». [۱]
آنگاه كه افرادي چون يزيد بر مسند حكومت اسلامي بنشيند بايد فاتحه اسلام را خواند. امام حسين عليه السلام شبانه و مخفي از مدينه به سوي مكه حركت كرد ولي در عين حال جمعي از خانمها و زنهاي بني عبدالمطلب از عزيمت آن حضرت مطلع شدند اطراف امام عليه السلام را گرفتند و صدا به نوحه و زاري بلند كردند امام عليه السلام آنها را قسم داد كه صداهاي خود را از گريه و نوحه ساكت كنيد. صابر و شكيبا باشيد. همگي گفتند: اي حسين عزيز پس ما نوحه و
ص: ۴۶
زاري را براي چه روز بگذاريم به خدا سوگند اين زمان نزد ما همانند روزي است كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت و مثل روزي است كه اميرالمؤمنين و فاطمه عليهما السلام از دنيا رفتند. خداوند جان ما را فداي توكند اي محبوب قلوب اهل ايمان و اي يادگار بزرگواران، در اين لحظه همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلمام سلمه عليها السلام خدمت اباعبدالله الحسين عليه السلام رسيد و عرض كرد اي فرزند با خارج شدن خود از مدينه مرا اندوهناك مساز زيرا كه من شنيدم از جد بزرگوار تو كه فرزند دلبند من حسين در زمين عراق كشته خواهد شد در زميني كه آن را كربلا گويند امام عليه السلام فرمود: اي مادر سوگند به خدا كه من نيز همين مطلب را ميدانم و از همه چيز باخبرم حتي محل شهادت خود را ميدانم، من ميخواهم به فرمان پروردگارم عمل كنم. [۱]
———-
[۱]: بحار، ج ۴۴، ص ۳۱۲ و مقتل خوارزمي، ج ۱، ص ۱۸۴
[۱]: مقتل خوارزمي، ج ۱، ص ۱۸۴
ارسال شده توسط بازار کتاب
http://www.ghbook.ir/book/11725