[سیره عملی اهل بیت علیهم السلام: حضرت امام حسین علیه السلام - سيرة عملي امام عليه السلام - صفحه۲۰]
حضرت حسين عليه السلام با عده اي از ياران به باغي كه اطراف مدينه بود و متعلق به حضرت بود وارد شدند. نگهبان و باغبان باغ غلامي به نام صاف بود. وقتي داخل باغ گرديدند حضرت حسين عليه السلام مشاهده فرمود كه غلام به خوردن نان مشغول است. امام عليه السلام پشت يك درخت پنهان شد و رفتار غلام را زير نظر گرفت، غلام يك لقمه خودش ميخورد و يك لقمه به
ص: ۲۰
سگي كه در كنارش بود ميداد. امام عليه السلام از عمل غلام شگفت زده شده بود. همينكه غلام دست از غذا كشيد گفت:
«الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ، اللهُمَّ اغفِرلي، وَ اغفِرلِسَيِّدي وَ بارَكتَ لَهُ كَما باركتَ عَلي أبَويهِ بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الراحِمينَ».
حمد خداي دو جهان را، خداوندا مرا ببخش، مولايم را مشغول غفرانت قرار بده و بركتت را بر او نازل فرما همانطور كه بر پدر و مادرش نازل فرمودي بِرَحمَتِكَ ياا أرحَمَ الرّاحِمينَ.
امام حسين عليه السلام از جا برخاست و خود را به غلام رساند و او را صدا زد:
فَقامَ الغُلامُ فَزَعاً و قالَ: يا سيّدي و سيّد المُؤمِنين إنّي ما رأيتُكَ فاعفُ عنّي، فقالَ الحسينُ إجعَلني في حِلٍّ يا صافي لأني دَخَلتُ بُستانَكَ بغيرِ إذنِكَ».
غلام از جا برخاست و وحشت زده گفت اي آقاي من و آقاي همه مؤمنين ببخشيد من شما را نديدم. امام عليه السلام فرمود: اي صافي تو مرا حلال كن كه بدون اجازه ات به باغ تو داخل شدم.
غلام گفت: شما با فضل و بزرگواريتان چنين ميفرماييد. امام عليه السلام فرمود: ديدم كه لقمه هايت را دو نيم ميكردي نصف خود ميخوردي و نصف به سگ ميدادي اين كار تو چه معني داشت؟ غلام گفت: اين سگ در هنگام خوردن به من نگاه ميكرد بنابراين حيا كردم كه او را غذا ندهم. حسين جان اين سگ پاسبان باغ توست من هم عبد و غلام تو هردو با هم از رزق و كرم تو ميخورديم.
امام حسين عليه السلام از سخنان غلام به گريه افتاد و فرمود تو را در راه خدا آزاد كردم و از صميم قلب هزار دينار به تو بخشيدم. غلام گفت: اگر مرا آزاد
ص: ۲۱
ارسال شده توسط بازار کتاب
http://www.ghbook.ir/book/11725