آزاد کردن غلام
[سیره عملی اهل بیت علیهم السلام: حضرت امام حسین علیه السلام - سيرة عملي امام عليه السلام - صفحه۱۹]
امام حسن مجتبي عليه السلام عزم سفر نمود و در بين راه به خاطر تاريكي شب راه را گم كرد. به چوپاني برخورد نمود و ميهمان او شد او هم از امام حسن عليه السلام پذيرايي خوبي كرد تا صبح شد.
در هنگام صبح چوپان راه را به امام نشان داد. امام حسن عليه السلام فرمود: به مدينه بيا تا جبران محبتهاي ترا بنمايم. جوان چوپان كه غلام ديگري بود با گوسفندان و مولاي خود به مدينه آمد، موقعي به شهر رسيد كه امام حسن عليه السلام بيرون شهر مشغول كار بود: چوپان به خدمت امام حسين عليه السلام شرفياب شد به خيال آنكه اين آقا همان مهمان آن شب است عرض كرد من همان كسي هستم كه شب كذايي مهمان من بودي به من وعده دادي كه به مدينه آيم تا تلافي كني. امام حسين كه متوجه اشتباه او شد ولي اصلاً بازگو نكرد، پرسيد غلام كه هستي؟ عرض كرد فلان شخصي، فرمود: چند گوسفند داري؟ عرض كرد سيصد رأس امام عليه السلام فرستاد به دنبال مولاي او تا وي را تشويق به فروش گوسفندان و غلام كنند. او هم پذيرفت، آنگاه امام حسين عليه السلام غلام را آزاد كرد و بعد گوسفندان را به او بخشيد و فرمود: اين به تلافي محبتي كه آن شب به برادرم امام حسن نمودید.
ارسال شده توسط بازار کتاب