باور به قدرت خدا و توکل بر او
[سبک زندگی اسلامی براساس تفسیر نور - باور به قدرت خدا و توکل بر او - صفحه ۱۶]
باور به قدرت خدا و توکل بر او
… وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً
[۱]
و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافی است. همانا خداوند کار خود را محقق میسازد. همانا خداوند برای هر چیز اندازه ای قرار داده است.
پیام ها:
۱- برای تأمین زندگی امروز، تقوا: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ… یَرْزُقْهُ» و برای آینده، توکل لازم است. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
۲- بدون لطف خداوند، هیچ عامل دیگری کارآمد و کافی نیست. «فَهُوَ حَسْبُهُ»
۳- در اراده و خواست تمام افراد و حکومت ها، احتمال شکست و ناکارآمدی و بن بست وجود دارد. تنها امری که شکست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ»
۴- دلیل توکل ما، قدرت بی نهایت الهی است. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ… إِنَّ اللهَ
بالِغُ أَمْرِهِ»
۵- معنای توکل و قدرت خداوند آن نیست که انسان به همه خواستههای خود میرسد، زیرا تمام امور هستی قانونمند است و حساب و کتاب دارد. «وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً»
قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ (آل عمران، ۲۶)
بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتی. به هر کس (طبق مصلحت و حکمت خود) بخواهی حکومت میدهی و از هر کس بخواهی حکومت را میگیری و هر که را بخواهی عزّت میبخشی و هر که را بخواهی ذلیل مینمایی، همه خیرها تنها به دست توست. همانا تو بر هر چیز توانایی.
نکته ها:
گروهی از مفسّران، نزول آیه را در موقع حفر خندق دانسته اند. آن زمان که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم کلنگ را بر سنگ زد و از آن جرقه ای برخاست، فرمود: من در این جرقهها فتح کاخهای مدائن ویمن را از جبرئیل دریافت کردم. منافقان با شنیدن این سخن، لبخند تمسخر میزدند که این آیه نازل شد.
عزّت و ذلّت از جانب خدا، طبق قوانین و سنّت اوست و بدون جهت و دلیل خداوند کسی را عزیز یا ذلیل نمی سازد. در روایات میخوانیم: هرکس برای خدا تواضع و فروتنی کند، خداوند او را عزیز میکند و هرکس تکبّر نماید، خدا او را ذلیل میگرداند. [۱]
قرآن از کسانی که از غیر خدا عزّت میخواهند به شدّت انتقاد کرده و میفرماید: «أیبتغون عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلهِ جَمِیعاً» بنابراین عزّت و ذلّت از خداست، ولی ایجاد زمینههای آن به دست خودماست.
پیام ها:
۱- مالک واقعی تمامی حکومتها خداست. مُلک برای غیر خدا، موقّتی و محدود است. «مالِکَ الْمُلْکِ» اکنون که مالک اوست پس
دیگران امانتداری بیش نیستند و باید طبق رضای مالک اصلی عمل کنند.
۲- اگر انسان مالک مُلک نیست چرا با داشتن آن مغرور و با از دست دادنش مأیوس شود! «مالِکَ الْمُلْکِ»
۳- خداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد، حکومت میدهد. همان گونه که به سلیمان، یوسف، طالوت و ذوالقرنین عطا نمود. «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ»
۴- حکومت و حاکمیّت، دلبستگی آور است. «تَنْزِعُ الْمُلْکَ» «نزع» به معنای کندن است و نشانه یک نوع دلبستگی است.
۵- عزّت و ذلّت به دست خداست، از دیگران توقّع عزّت نداشته باشیم. «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»
۶- توحید در دعا و عبادت یک ضرورت است. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ» در مناجات شعبانیه میخوانیم: «الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی».
۷- آنچه از اوست، چه دادنها وگرفتن ها، همه خیر است، گرچه در قضاوتهای عجولانه ی ما فلسفه ی آن را ندانیم. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ»
۸- سرچشمه ی بدیها عجز و ناتوانی است. از کسی که بر هر کاری قدرت دارد چیزی جز خیر سر نمی زند. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ»
———-
[۱]: (طلاق، ۳)
[۱]: بحار، ج ۱۶، ص ۲۶۵.