خاطره از آقای قرائتی
25 آبان 1395 توسط زهره ذليخايي
یک بار در کشوراندونزی خانمی را دیدم که ناگهان به ساعت وآسمان نگاه کردومتوجه شدکه نمازش را فراموش کرده است.فوری از کیف خود پارچه ای را بیرون آورد وروی زمین پهن کردوبه نماز ایستادوبه اطراف خودتوجه هم نکرد!
یکی از اشکالات ما آنست که گاهی حیای نابجاداریم.چیزی رانمیدانیم وازپرسیدن خجالت میکشیم .مطلبی نمیدانیم وشهامت گفتن نمی دانم را نداریم .کاری را درست مدانیم؛ولی ازانجام آن به خاطرنگاه دیگران میترسیم.برگرفته از کتاب شیوه های دعوت به نمازازمحسن قرائتی،ص76