شهادت امام حسین (ع)
[سیره عملی اهل بیت علیهم السلام: حضرت امام حسین علیه السلام - شهادت امام عليه السلام - صفحه۶۸]
هلال بن نافع ميگويد: من در نزديكي حسين ايستاده بودم كه او جان ميداد سوگند به خدا كه من در تمام عمرم هيچ كشته اي نديدم كه تمام پيكرش به خون آلوده باشد و چون حسين صورتش نيكو و چهره اش نوراني باشد به خدا قسم لمعات نور چهرة او مرا از تفكر در كشتن او باز ميداشت.
و در آن حالتهاي سخت و شدّت، چشمان خود را به آسمان بلند نموده و دعا به درگاه حضرت ربّ ذوالجلال عرض ميكرد:
«صَبراً عَلى قضائِكَ يا رَبِّ لا الهَ سِواكَ يا غِياثَ المُستَغيثينَ».
شكيبا هستم بر تقديرات و بر فرمان جاري تو اي پروردگار من، معبودي جز تو نيست، اي پناه پناه آورندگان.
ص: ۶۹
در اين لحظهام كلثوم ندا در داد:
اين حسين است كه در بيابان خشك كربلا بر روي زمين افتاده است. و زينب عليه السلام فرمود: اي كاش آسمان بر زمين ميچسبيد و اي كاش كوهها خُرد ميشد و بيابانها را پر ميكرد و بعد به نزد برادرش آمد و ديد كه عمر بن سعد با جمعي از يارانش به حضرت نزديك شده اند و برادرش حسين در حال جان دادن است.
حضرت زينب هرچه فرياد برآورد كسي جواب او را نداد، عمر بن سعد لعنة الله عليه فرياد زد پياده شويد و حسين را راحت كنيد.
شمر مبادرت كرد و با پايش به آن حضرت زد و روي سينه اش نشست و با شمشير دوازده ضربه بر آن حضرت زد و محاسن مقدسش را گرفت و سر مقدسش را جدا كرد. [۱]
محتشم عليه الرحمه گفت:
آمد بقصد كعبة توحيد پيل مست***ديو لعين بمهبط روح الأمين رسيد
افعي صفت گرفت سر از گنج معرفت***بدگوهري بمخزن دُرّ ثمين رسيد
آن نفس مطمئنّه، حياتي ز سر گرفت***زان نفخه اي كه در نفس آخرين رسيد
مستغرق جمال ازل گشت لايزال***نوشيد از زلال لقا شربت وصال
———-
[۱]: لهوف، ص ۱۰۹ - ۱۰۵ و لمعات الحسين، ص ۷۴ - ۶۴
ارسال شده توسط بازار کتاب